Abstract:
وحدت گرایی در هستی شناسی از دیدگاه ملاصدرا و اسپینوزا به دلیل شباهت قابل توجه این دو در برخی جهات مهم شخصیتی، سبک و غایت فلسفه ورزی، موضوعی درخور پژوهش است. افزون بر آن، دو فیلسوف یادشده مفاهیم مشترکی از قبیل وجوب ذاتی، موجود قائم به ذات، عینیت صفات با ذات، بی همتایی، عالی ترین مرتبه بساطت، ثبات و تغییرناپذیری، سرمدیت و نامتناهی را به کار بسته اند. صدرا این ویژگی ها را به حقیقت وجود و اسپینوزا آنها را به جوهر نسبت می دهد. هر دو نیز تصریح و تاکید دارند که این موجود خداست. البته تفاوت هایی نیز در مبانی آنها وجود دارد؛ ولی شباهت ها غالب است. بر این اساس، نمی توان اسپینوزا را «پانته ایست» خواند.
Molla Sadra and Spinoza`s ontological monism can be counted as a considerable topic to be studied comparatively; the philosophers have some similitudes in certain aspects of personality and method of philosophizing. In addition، there can be found such concepts as essential necessity، self-subsistent being، real unification of essence and qualities، uniqueness، highest grade of simplicity، unchangeability، eternality and limitlessness in both. Sadra attributes the concepts to existence itself، while Spinoza to substance. The philosophers، both، know it to be God. When considering what in common، one cannot view Spinoza to be pantheist.
Machine summary:
"او در اشاره به این انگیزش خود میگوید: پس از آنکه از راه تجربه پوچی و بیمحتوایی اشیا را در زندگی روزمرة خود دریافته بودم و پی بردم که همة اموری که منشأ و مایة انگیزش من است، بهخودیخود متضمن هیچ خیر و شری نیست، مگر تا جایی که بر نفس اثر بگذارند، من بهتفصیل به پژوهش پرداختم تا ببینم آیا خیر حقیقیای وجود دارد که خودبنیاد باشد و بتواند بهتنهایی نفس را آنقدر متحول گرداند تا هر چیز دیگری را از آن بزداید و ببینم آیا چیزی هست که کشف و دریافت آن، سعادت ابدی را برای من تضمین کند؟ (Spinoza, 2002: 3) بر این اساس میتوان خودشناسی و خودسازی را غایت این دو فیلسوف در کاوشهای فلسفی و حکمی آنها و بستر پیدایش نوعی وحدت وجود در هریک از آنها دانست؛ ازاینرو صدرا مهمترین و جامعترین اثر خود را منطبق بر سفرهای چهارگانة معروف عارفان نامگذاری میکند؛ عنوانی که ناظر به حالات نفس و مراحل استکمال معنوی آن است.
ارسطو خود در تعبیر معروفی میگوید: درواقع، آنچه از دیرباز و اکنون و همیشه جستجو شده و خواهد شد و همیشه مایة سرگشتگی است، این است که: موجود چیست؟ و این بدان معناست که: اوسیا چیست؟ (Aristotle, 1991: 1028 b 2 - 4) بر این اساس، این مفهومگزینی نیز اسپینوزا را به صدرا نزدیک کرده است؛ زیرا او با این گزینش، هستی بنیادی و اساس کل عالم وجود را در نظر داشته است."