Abstract:
بیان و تعبیر تجارب عرفانی، همواره یکی از مسائل چالش برانگیز در حوزه زبان عرفانی بوده است. این مشکل که ریشه در ناکارآمدی زبان در برخورد با اینگونه تجارب دارد، به استفاده عارفان از ظرفیت های هنری زبان انجامیده است. از جمله این ظرفیت ها می توان به تمثیل اشاره کرد. در این مقاله، به بررسی تمثیل های نور و آب به عنوان دو تمثیل از مهم ترین تمثیل های تبیین وحدت وجود در مثنوی پرداخته شده است. این دو تمثیل افزون بر انتقال مفهوم وجودشناختی وحدت وجود (رابطه حق و خلق)، بسیاری از ویژگی های دیگر این نظریه را نیز انتقال می دهند. این نوشتار با تکیه بر مفهوم ناشمارایی نور و آب به کاوش در توانایی های این تمثیل ها در بازنمایی خوشه های معنایی تجربه وحدت می پردازد. روابط متناقض نمای میان وحدت و کثرت، تنزیه و تشبیه، ظاهر و باطن و...، مفهوم انسان کامل و فنا و همچنین نظریه خلق مدام از جمله ویژگی های قابل بیان از طریق این دو تمثیل محسوب می شوند.
Mystic expression and interpretation has always been a challenging issue in the field of mystic language. This challenge، which stems from the inadequacy of language in dealing with mystic experiences، has led to the mystic application of the artistic possibilities of language. One such possibility is allegory. This article studies the allegories of light and water as two of the most significant allegories regarding the concept of 'the unity of being' in Mathnavi. In addition to denoting the existential concept of 'the unity of being'(the relation between truth and individuals)، these allegories cover many of the other features of this notion. Relying on the uncountable nature of light and water، this research explores the capability of these allegories in mirroring the semantic clusters of the experience of unity. Among the issues that these allegories reflect are the paradoxical relations between such dichotomies as unity and division، appearance and reality، similarity and difference، the concept of the perfect man، mortality، and the theory of constant creation.
Machine summary:
از این رو، پس از نگاهی اجمالی به مهـم تـرین تمثیـل هـایی کـه در متـون عرفانی برای تبیین رابطۀ خلق و حق به کار رفته اند، به طبقه بنـدی آن هـا از نظـر میـزان کارآیی در انتقال ویژگی های وحدت وجودـ به عنوان مهم ترین هـدف بیـان ایـن گونـه تمثیل هاـ پرداخته ایم .
در میان پژوهش های انجام شده بر روی دیگر آثار ادبیات عرفانی نیز قاسم کاکایی به ویژه در مقالۀ «وحدت وجود، تجربه ، تعبیر، تمثیل » و امیر شیرزاد در دو مقالۀ «حکمت متعالیه و تصویرسـازی هسـتی شناسـانه از نسـبت حـق تعـالی بـا خلـق » و «تمثـیلات هستی شناسی عرفـانی در گلشـن راز و مفـاتیح الاعجـاز» بـه بررسـی نـوع و کـارکرد تمثیل های وحدت وجودی ابن عربی ، ملاصدرا و شیخ محمود شبستری پرداخته اند.
در بخش بعد، با نگاهی به پربسامدترین تمثیل های مثنوی در باب وحدت وجود، به این موضوع می پردازیم که تصاویر مربوط به «نور» و «آب »، به دلیل بهره منـدی از یـک ویژگی مشترک و اساسی ، به عنوان تصویری کلـی ، از سـویی بـرای نمایانـدن جنبـه ای خاص از وحدت وجود و از دیگر سو برای تبیین کل تجربه به همراه درهـم تنیـدگی و پارادوکس های مربوط به جنبه های مختلف آن به کار رفته است .
به نظر می رسد تمثیل نور توانایی انعکاس همزمان این ویژگی های متناقض نما را نیز دارد: تقابل بساطت نور در عین گستردگی آن و تعدد نقاط نورانی حاصل از برخورد بـا کنگره ، تمثیلی برای وحدت وجود و کثرت مظاهر آن است .