Abstract:
رشد اهمیت دانش بهعنوان منبعی حیاتی، مدیران را به این امر ترغیب میکند که توجه بیشتری به راهبردهای مدیریتدانش شرکت داشته باشند. راهبردهای مناسب مدیریتدانش، عاملی مهم بهمنظور تضمین همتراز کردن فرایندهای سازمانی، فرهنگ و مدیریتدانش مرتبط با IT، ایجاد، خلق، اشتراک و استفاده مؤثر از دانش میباشند. راهبردهای مدیریتدانش، کلمات مبهم خالی از مفهومی نیستند، بلکه برای خیلی از شرکتها بهعنوان یک موضوع مهم بنیادی محسوب میشود. در این تحقیق سعی شده است از مواردی همچون دانش، مدیریتدانش، منابعانسانی و مدیریت منابعانسانی تعاریفی مختلف و مستخرج از ادبیات تحقیقی این حوزهها ارائه شود و با بررسی ویژگیها و ابعاد هر یک از این مفاهیم بهصورت جداگانه، رابطه آنها مورد بررسی قرار گیرد. در این تحقیق با تأکید بیشتر به تمرکز مدیریت، به ارائه مدلی پرداختهایم که نشان میدهد هرگاه رویههای مدیریت منابعانسانی با استراتژی دانش شرکت هماهنگ شوند شرکت میتواند پایگاه دانش خود را بهبود بخشد، و بدین طریق بر عملکرد خود تأثیر بگذارد. سپس مدلی تجربی ارائه شده است که تأثیر کارکردی فعالیتهای منابعانسانی را بر منابعانسانی و سپس بر خروجیهای مدیریتدانش نشان میدهد.
Machine summary:
"با وجود اینکه اهمیت این موضوع بهطور گستردهای شناخته شده است، همچنان لازم است جنبههای مدیریت افراد و مدیریت منابعانسانی در بحث دانش توسعه یابد چون تاکنون تحقیقات اندکی در حیطه اتصال مدیریتدانش و مدیریت منابعانسانی صورت گرفته است و طبق نظر استونر و کویناس شاید دلیل ضعف اتصال بین این دو حوزه عدم تمایل قشر دانشگاهی از ورود به این بحث بوده است (Histon, 2002: 182-183).
برای رفع این خلأ ما با مطالعه ادبیات تحقیق حوزه مدیریت منابعانسانی و مدیریتدانش و لینک این دو، مدلی منطقی ارائه کردهایم که نشان میدهد هرگاه رویههای مدیریت منابعانسانی با استراتژی دانش شرکت هماهنگ شوند شرکت میتواند پایگاه دانش خود را بهبود بخشد و بدین طریق بر عملکرد خود تأثیر بگذارد.
ویژگیهای شرکت از جمله اندازه، ساختار و فرهنگ بر انتخاب رویههای مدیریت منابعانسانی تأثیر خواهند گذاشت (قلیچ لی، 1388، 152-150) و تعیین خواهند کرد که چگونه استراتژی دانش شرکت، پایگاه دانشش را تغییر میدهد.
3. مدل بیرلی و دالی فرض اصلی این مدل این است که هرگاه رویههای مدیریت منابعانسانی با استراتژی دانش شرکت هماهنگ شوند شرکت میتواند پایگاه دانش خود را بهبود بخشد، و بدین طریق بر عملکرد خود تأثیر بگذارد.
بنابراین بر اساس الگوها و ادبیات تحقیقی موجود، مدلی منطقی ارائه شده است که پیشنهاد میکند: در صورتیکه رابطه اثربخش تعاملی بین مدیریت منابعانسانی و مدیریتدانش و مؤلفههای آنها وجود داشته باشد، سازمان قادر خواهد بود، از مزایای مدیریتدانش اثربخش بهره گیرد."