Abstract:
در این گفتار ،کهن ترین و نوترین گزارش های سفر انسان به دنیای ماورای حس نشان داده شده و پس از آن میان سیرهایی که انسان های سنتی گزارش کرده اند و معراج نامه ای که از« محمد رضا شفیعی کدکنی» به عنوان نمونه ای از سیر انسان معاصر در دست داریم، مقایسه هایی انجام شده است. این پژوهش نشان می دهد اکثر این سیرها می تواند وقوعی مسلم داشته باشد و می توان از دیدگاه علمی و بخصوص بر اساس نظریات یونگ آنها را توجیه نمود. ضمن بررسی بخشی از گزاره های این سیرها نشان داده شده است که تشابه و نکات مشترک این معراج ها، از طرفی وابسته به باورها، ریاضت ها و تاملاتی است که این سیرها را موجب می شود و از سویی دیگر به تاثیر پذیری اکثر سیرهای متاخر از متقدم مربوط می گردد. همچنین از رویارو قرار دادن مسافران دو طیف سنتی و معاصر دیار غیب از طریق ارائه و تشریح گزارش های مستند آنها، نقش جهان ذهنی این دو طیف در آفرینش عناصر این گزاره ها ترسیم شده است و از این رهگذر تعهد و رسالت آدمیان براساس توجه به تعریف سنتی انسان به عنوان حیوانی ناطق و تعریف معاصرین به صورت حیوان سایس در معراج جمعی انسان ترسیم شده است . در پایان یادآوری شده است که انسان معاصر به جای گزارش و به تصویر کشیدن حالات روان های معذب در عالم ارواح و بهره گیری از استراتژی رعب، در صدد ترغیب و آماده سازی وجدان جمعی برای تهذیب و سالم سازی جامعه از طریق جنبش آگاهانه و حرکت عقلانی و علمی است. دلیل نکوهش بی محابای شاعران در آخرین بخش معراج نامه انسان معاصر نیز همین بی توجهی آنها به رسالت و تعهد شعر به عنوان رکن مهمی از امکانات فرهنگی جامعه است
Human voyage to the world of ultra sense is a matter of discourses which was widely discussed between nations and the various schools of philosophy، language and many people including leaders of religions and thoughts branches confessed doing such voyages and left some literary reports of their mystical and dreamy travel. The oldest and newest of these reports are shown in this paper and them between the voyages that traditional people have reported and the letter of ascension of M.R.SH.KK as ample of a modern man which is available we make some comparisons in different dimensions ، dealing with unconscious and interfering of super human in forming their phrases .
This survey shows that most of these voyages could have certain occurrences، and could explain them in scientific view and particularly based on Yung's ideas. In evaluating a part of phrases of these voyages it has been shown that the similarities and common points of these ascensions is related to the beliefs، mortification and deliberations that cause these voyages in one side and in the other side is related to the influence of the most formers and the letter voyages; also by comparing the two traditional and modern groups of passengers of the invisible world.
Through submitting and explaining their documentary reports، the ideology role of these two groups is described in creating the elements of these phrases and mean while the commitment and mission of human is described based on considering the traditional definition of human as a speaking animal and the definition of moderns as a searching animal in human general ascension ، and at the end it is reminded that the modern human is trying to encourage and prepare the collective conscience of human to clear and improve the society through conscious movement and describing manners of painful souls in world of spirits and using the fear strategy. The reason of fear less critic of poets in the last part of the letter of ascension of modern human is because of this lack of attention to the mission and commitment of poems as the main base to the society's cultural facilities
Machine summary:
"بــاز پــر ســوی لایجــوز و یجــوز رشــته در دســت صــورت اســت هنــوز ( ســــــنایی ،٣٤٦:١٣٦٠) از آنجایی که هدف سنایی تبلیغ و ترویج طریقت است وبراساس بـاور عرفـانی خـود مـی خواهـد مردم را به پیروی از پیران طریقت تشویق کند، از این روی خود او نیز به همین منظور به بازگشت امـر می شود و چنین می گوید: که در آن عالم از روش کشش است چون برفتی ولایت چشش اسـت خودبخود ره بـدو ندانـــد کــــس رهبرش خاص وحدت آمد بس (همان :٣٤٧) دانته هم از خدا می خواهد که به او توانایی گزارش دیده های خود را به مردم بدهد و ایـن گـزارش همان کتـاب کمـدی الهـی اسـت .
با اینکـه ایـن سـیر در چه حالتی روی داده است کاری نداریم ،زیرا در این مورد نیز چون دیگـر سـیرها خیلـی ره بـه جـایی نخواهیم برد،اما خود شاعر مراحل این سیر را اینگونه گزارش می کند: «آنگاه از ستاره فراتر شدم /و از نسیم و نوررهاتر شدم /وان مرغ ارغوانی آمـد/چـون دانـه ای مـرا خورد/و پر گشود و برد/در روشنای اوج رهایش /بر موج های نور و گشایش /می رفـت و بـاز مـی شد هردم /در چینه دان سبزش /صد رنگ کهکشان /آنگـه مـرا رهـا کـرد/در سـاحت غیـاب خـود و خویش /آن سوی حرف و صوت /در آن سوی بی نشان »(شفیعی کدکنی ،٣٨٩:١٣٨٥)."