چکیده:
نشانه- معناشناختی گفتمانی رویکردی نو در حوزة نقد ادبی به شمار میرود. در این رویکرد نشانه- معناها گونههایی سیال، پویا و چندبعدی هستند و با کنترل نظامی که فرآیند گفتمانی نام دارد، نمایان میشوند. در این جستار نحوة شکلگیری فرآیند عاطفی گفتمان در داستان «خلأ» اثر نجیب محفوظ، نویسندة مصری و برندة نوبل ادبیات 1988م، بررسی میشود تا به این پرسش پاسخ دهد که چگونه گفتمان داستان، حس رقابت را بهعنوان کنشی ارزشمند در زندگی شخصیتهای داستان نشان داده است؟ در واقع هدف این جستار نشان دادن نقش فرآیند عاطفی در تغییر شرایط تحول گفتمان و تأثیر آن بر سبک حضور شوشگران است. یافتهها نشان میدهد که رخداد دو حادثه در زندگی شوشگر با تأثیر بر باور و تغییر در نوع احساس او، روند گفتمان را تحت تأثیر قرار میدهد و کارکرد ارزشی آن را متحول میسازد.
خلاصه ماشینی:
"اگرچه گفته پرداز در جملة آغازین داستان از این گونة عاطفی شوشگر پرده برمی دارد: «نبرد سخت و وحشیانه ای باید رخ دهد و کینة بیست سال تحمل صبر و کمین و انتظار را باید درمان کند» (محفوظ ، ١٩٩١: ٥٢٩)، اما این شوش عاطفی ، زمانی به ثبت می رسد که شرشارة نسبت به رقیب دیدگاه شخصی / خود را بروز می دهد: «...
در مرحلة توانش عاطفی ، شوشگر تحلیلی ارزشی از ضرورت استمرار یا توقف کنش خود ارائه / می دهد: آیا به آنها خواهد پیوست ؟ چه وقت و برای چه به آنها خواهد پیوست و آیا از راه جواله بازخواهد گشت یا از راه خالی و بی سکنه ؟ ولی زینب ، آری زینب ؛ به خاطر او بیست سال از عمرت را سوزاندی؟ آیا واقعا به خاطر او؟ (همان) ارزیابی شوشگر با عبارتی در قالب فعل تعجب ٢٦ همراه می شود که از بسامد مکرر٢٧ برخوردار است و با طرح نظامی ارزشی ، در ایجاد فضای تنشی گفتمان و بار عاطفی آن تأثیرگذار است : «هرگز آنگونه (با ایستادن روی ستمگر شکست خورده) که ترسیم کرده بودی به زینب نخواهی رسید.
فرآیند عاطفی گفتمان در بخش نخست داستان به گونه ای است که شوشگر انتظار فراغ و خالی شدن از دغدغة رقیب را می کشد، اما همین واژه وقتی در فرآیند گفتمانی جدید قرار می گیرد و با مجموعه ای از نشانه های تازه احاطه می شود، شرایطی بر آن تحمیل می گردد که بارمعنایی راستین آن برای شوشگر هویدا می شود و به ارزیابی منفی آن منتهی می شود: «این همون زینبه ، اگر می خوای، بی هیچ مبارزهای؛ همچنین بی هیچ کرامتی !"