چکیده:
بینامتنیت رویکردی ادبی است که به منتقدان این امکان را می دهد تا به شیوه ای علمی و نظام مند پیوندهای موجود در میان آثار ادبی را بررسی کنند. ژرار ژنت یکی از مهم ترین نظریه پردازان این رویکرد است که در کاربردی کردن آن نقش اساسی دارد. در این پژوهش داستانی از احمدرضا احمدی، نویسنده ی نام آشنای ادبیات کودک و نوجوان ایران، براساس نظریه ی بینامتنیت ژنت بررسی شده است. نام این داستان در باغ بزرگ باران می بارید است و در سال ۱۳۸۷ به چاپ رسیده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که میان این اثر با آثار دیگر احمدی پیوندهای بسیار ژرف و پنهان وجود دارد؛ پیوندهایی که در گستره ی روایت و به ویژه بخش های پایانی آن حضور دارند و بیشتر حاصل درهم آمیختگی چکیده یا گزیده ی داستان های پیشین او هستند؛ اما شناسایی آن ها تنها برای دوستداران داستان های احمدی و خوانندگان پیگیر آن ها امکان پذیر است؛ ازاین رو، بینامتنیت موجود در این داستان نمونه ای از بینامتنیتی است که ژنت آن را ضمنی می نامد.
Intertextuality is a literary approach which allows critics to study the existing connections in works of literature. In this paper the story، It Was Raining in the Big Garden، written by Ahmad Reza Ahmadi، a well-known writer of the children and young adult literature is analyzed based on Genette’s theory of intertextuality. It is argued that there are many links between this story and his other works، especially in the last parts of the story. However، only persistent readers of his stories can figure them out. Therefore، the intertextuality in this story is an example of intertextuality that Genette calls “implicit”.
خلاصه ماشینی:
صحنه ای را که آن ها از پنجره ی اتاق هـای اول تـا ششـم مـیبیننـد، درواقـع ، بخـش یـا بخش هایی از داستان هایی است که احمدی، در گستره ی سال های گذشته ، نگاشته اسـت و همگی، پیش از این ، منتشر شده اند.
همان گونه که دیده مـیشـود، عناصـر سـازنده ی چشـم انـداز اتـاق اول در داسـتان خرگوش سفیدم همیشه سفید بود نیز وجود دارند: دویدن و بازیگوشی خرگوشی سفید و شاد در فضایی خارج از اتاق ، گم شدن ایـن خرگـوش و زمینـه ی سـفید و روشـن و شفاف تصویر؛ اما علل و عوامل حضور آن ها در این داسـتان بـا داسـتان در بـاغ بـزرگ باران میبارید متفاوت است ؛ خرگوش داستان در باغ بزرگ باران میباریـد در سـفیدی برف گم میشود؛ اما خرگوش این داستان در سیاهی شیشه ی پنجره ؛ همچنین ، سـفیدی و روشنی زمینه ی تصویر این داستان ، حاصل آمیختگـی سـفیدی شـکوفه هـای درخـت گیلاس با روشنی و شفافی آسمان پس از باران است ، نه سفیدی برف .
درواقع ، راوی داستان در باغ بزرگ باران میبارید کودکان حاضر در اتـاق چهـارم را به تماشای ماجرایی مینشاند که پیش از این ، در داستان تو دیگر از این بوته هـزار گـل سرخ داری یا بهار بود روایت شده است ؛ ازاین رو، میتوان گفت چشم انداز اتاق چهارم بازنمود فشرده ی داستان های پیش گفته است .