چکیده:
با تغییر نگرش پژوهشگران به مقوله ادب/ بیادبی کلامی از رویکرد کلاسیک به رویکرد پسامدرن نوع نظریه پردازیها نیز تغییر یافت. همه نظریهپردازانی که پیرو رویکرد پسامدرن به مقوله ادب/ بیادبی کلامیاند بر این نکته تمرکز دارند تا نظریههایی ارائه دهند که 1- قادر به پیشبینی رفتار مؤدّبانه یا غیر مؤدّبانه باشد، 2- دلیل تولید چنین رفتاری را توضیح دهد 3- بتواند این نکته را تبیین کند که افراد یک جامعه چگونه رفتار مؤدّبانه یا غیر مؤدّبانه را تفسیر میکنند. بر اساس این دلایل توجّه به عوامل تأثیرگذار در تفسیر ادب/ بیادبی کلامی نیز روز به روز افزایش یافت و اهمیّت آن در بررسیهای کاربردشناختی بیش از پیش آشکار شد. در پژوهش حاضر به این عوامل در درک بیادبی کلامی به تفصیل پرداخته میشود. در انتها نیز طرحواره اجتماعی- شناختی ارائه شده از سوی کالپپر (2011) از بیادبی کلامی معرّفی شده است.
In the present paper the effective factors in interpreting verbal (im)politeness have been investigated. By changing the attitudes of researchers on (Im)politness from classic approach to the post modern one, the path of theorizing has also changed. All theorists following post modern approach attempt to construct a model of politeness which can be used to predict when polite behaviour can be expected or to explain post-factum why it has been produced and towards the need to pay closer attention to how participants in social interaction perceive politeness. For these reasons, the influential factors in the interpretation of (Im)politeness has been more considered and their importance in pragmatic studies has been revealed. This paper has investigated these factors, i.e. context, social norms, emotions, morality and intentionality, in detail. Finally, the sociocognitive schema of impolitness proposed by Culpeper (2011)has been introduced.
خلاصه ماشینی:
در بررسي پيش رو به عوامل مؤثر در تفسير رفتار کلامي غيرمؤدبانه همچون بافت ، هنجارهاي اجتماعي، احساسات، انصاف، اخلاق و تعمد از نظر پژوهشگران مختلف پرداخته خواهد شد و در برخي موارد نيز به لزوم پژوهش هاي بيشتر اشاره شده است .
نکته مهمي که بايد به آن اشاره شود آن است که مشابه آنچه در مورد ارتباط ميان قاعدهمنديهاي رفتاري و هنجارهاي اجتماعي بحث شد، اول آنکه قاعدهمنديهاي رفتاري در بروز رفتارهاي مؤدبانه نيز نقش مهمي را ايفا ميکنند و دوم آنکه نبايد همه قائدهمنديها را مربوط به پديده ادب دانست (کالپپر، ٢٠١١: ٣٤).
اين استانداردها از دل هنجارهاي اجتماعي بيرون ميآيند (کالپپر، ٢٠١١: ٣٨) و بخشي از آنها برگرفته از قوانين اخلاقي جهاني (مثل راستگو بودن ) و برخي ديگر تحت تأثير فرهنگياند که فرد در آن رشد ميکند و بنابراين دربردارنده رفتارهايي است که از سوي جامعه منفي و اشتباه ارزشگذاري ميشوند (تانگني و همکاران، ٢٠٠٧: ٤٧-٣٤٦).
از نظر کالپپر (٢٠١١: ٥٠) عامل تعمد بخشي پويا و اساسي از تعامل هاي اجتماعي/فرهنگي است که افراد از طريق آن معاني مختلف را منتقل ميکنند و در تعريف خود از بيادبي بر اين عامل تأکيد ميکند.
Journal of Experimental Social Psychology,21(4), 321-30.
Journal of Experimental Social Psychology,21(4), 321-30.
British Journal of Social Psychology, 21(2), 139–149.