چکیده:
یافتن منشاء و ریشه یک تفکر مستلزم واکاوی در نظرات گذشتگان و رویکردهای سلف است. تردید و انکار رویکرد پساساختارگرایی نسبت به صحت، اعتبار و فراگیری اصول اخلاقی و نفی مرجعیت آن ها نیز حاصل فرایندی تدریجی درگذر زمان است. این پژوهش با استفاده از روش توصیفی- تبیینی- تبارشناختی ریشه های مرجعیت زدایی پساساختارگرا از اخلاق را در رویکردها و نهضت های فکری ماقبل آن جستجو کرده است؛ و از این رهگذر دریافته است که پیش فرض های اساسی مرجعیت زدایی پساساختارگرا متاثر و ملهم از برخی رویکردهای فکری و نگرش های ارزشی است؛ و همچنین با استخراج مولفه های مرجعیت زدایی اخلاقی از بطن نظرات و مبانی فلسفی پساساختارگرایی و با نگاهی انتقادی برآن، راه را بر فهم و تحلیل واقع گرایانه و عمیق تر رویکرد اخلاقی پساساختارگرا گشوده است.
خلاصه ماشینی:
سؤال محوري پژوهش حاضر اين اسـت که انکارو نفي اعتبار اصول اخلاقي ثابت ،فراگيرو همگاني از سوي پساساختارگرايان ملهم از چه مباني فلسفي وچه نگاهي به حوزة ارزش هاست ؟ روش اجراي پژوهش توصـيفي - تبيينـي - تبارشناختي است ،که اين امر با معرفي رويکرد پـساساختارگرايي و مبـاني فلـسفي آن آغـاز شده ؛ پس از آن مباني فلسفي انديشة مرجعيت زدايي در اخلاق در دو بخـش جداگانـه :الـف - نهضت هاي فکري زمينه ساز انديشة مرجعيت زدايي ؛ب - نگـرش هـاي ارزشـي موجـد انديـشة مرجعيـت زدايـي بررسـي مـي شـود.
Nietzsche مرجعيـت زدايــي ، بنــا بـه ضـرورت بحـث ، بــا محـور قــرار دادن مــضاميني ازارزش شناســي پساساختارگراکه مشعر بر مرجعيت زدايي از اصول و احکام اخلاقي است همچون : نفي ارزش ذاتي ، تأکيد بر کثرت و تنوع ارزشي ، نفي رويکرد اکتشافي به ارزش ، هم سطح نگري ارزش هـا، فردي ديدن ارزش ها، متغيرو نسبي ديدن ارزش ها، تأکيد برارزش گذار بـه جـاي ارزش ، نفـي معيارو ملاک براي ارزش و لذا نفي امکان قضاوت ارزشي ؛ با نگاهي تبارشناختي پيشينة مبـاني ارزش شناختي پساساختارگرايي در برخي از نهضت هاي فکري سلف بررسي مي شود.
در حالي کـه ايـن مـشکل در نگاه وحدت گرايي با ايجاد يک نظام مرجعيت ارزشي به راحتي حل مي شود(ککـز١٩٩٣:١) کثرت گرايي در سطوح مختلف به مرجعيت زدايي از اخلاق منجر مـي شـود: در سـطح بنيـادي ، «ارزش هارا از اساس متکثرمي داندبه عبارت ديگر هرچيزي به جهت خاصي خوب است پـس نمي توان يک معيار براي ارزشمند بودن ارائه داد.