خلاصة:
در ادبیات معاصر سازمان و مدیریت، دو متغیر «رویکرد کارآفرینی» و «تعهد سازمانی» هر یک به نوبهی خود در رقمزدن به عملکرد مطلوب نقشآفرین بودهاند. از اینرو مقالهی حاضر در تلاش است تا اثرگذاری گرایش کارآفرینانه بر عملکرد سازمانی را در شماری از پژوهشکدهها و مراکز تحقیقاتی منتخب از طریق متغیر میانجی تعهد سازمانی بررسی نماید. جامعهی آماری تحقیق مشتمل بر 500 نفر از محققین و متخصصین شاغل در 25 مرکز تحقیقاتی و پژوهشکدهی دانشگاهی وابسته به سازمانهای دولتی در شهر تهران میباشد. روش تحقیق از نوع توصیفی پیمایشی بوده و ابزار گردآوری دادهها پرسشنامه میباشد. آزمون فرضیههای تحقیق براساس روش مدلیابی معادلات ساختاری صورت پذیرفت. نتایج نشان میدهد که رویکرد کارآفرینانه بهصورت مستقیم و به میزان چشمگیری (به اندازه 90 درصد) باعث ارتقاء سطح عملکرد در جامعه هدف میشود و متغیر تعهد سازمانی به مثابه متغیر میانجی فاقد نقشآفرینی در این رابطه میباشد
ملخص الجهاز:
بعضی از تحقیقات تجربی که بهجای رابطهی مستقیم، ارتباط وابستهی بین گرایش کارآفرینانه و عملکرد سازمانی را مورد بررسی قرار دادهاند، به نتایج بهتری دست یافتهاند(لوین، لومپکین و دس<FootNote No="19" Text=" Lyon et al.
ویکلوند و شفرد (2003) در مقالهی خود اشاره کردهاند که علیرغم بررسی اثر مستقل گرایش کارآفرینانه بر عملکرد(بهعنوان نمونه زهرا و کووین<FootNote No="20" Text=" Zahra &amp;amp; Covin"/>، 1995؛ ویکلوند و شفرد،2003) و اثر وابستهی آن به همراه متغیرهای محیط خارجی(بهعنوان نمونه: کووین واسلوین،1989) در ادبیات گرایش کارآفرینانه، به تقاضای لومپکین و دس (1996) برای تحقیق در مورد چگونگی تأثیر میانجیگری یا تعدیلکنندگی متغیرهای داخلی سازمان بر رابطهی بین گرایش کارآفرینانه و عملکرد سازمانی چندان توجه نشده است.
سؤالات بسیاری در این زمینه همچنان بیپاسخ مانده است (مورنو و کاسیلاس<FootNote No="21" Text=" Moreno &amp;amp; Cassilass"/>، 2008) و اینکه در تحقیقات، خلأ زیادی در زمینهی نقشآفرینی متغیرهای میانجی در رابطهی بین گرایش کارآفرینانه و عملکرد سازمانی به چشم میخورد (لی و کائو<FootNote No="22" Text=" Li &amp;amp; Kao"/>، 2008).
زهرا و کووین (1995) دربارهی متغیرهای زیادی که میتواند رابطهی بین گرایش کارآفرینانه و عملکرد سازمانی را متأثر کند یا نقش میانجی را داشته باشد کار کردهاند (کولتارد و لوس<FootNote No="24" Text=" Coulthard &amp;amp; Loos"/>، 2007).
هیندز و فیفر<FootNote No="71" Text=" Hinds &amp;amp; Pfeffer"/> (2003) در کار خود عوامل محرکی که بر اشتراک دانش مؤثر هستند برمیشمرند که یکی از آنها رابطهی بین فرد و سازمان است و همانطور که پیشتر گفته شد این رابطه تحت تأثیر تعهد سازمانی میباشد.