"در سفر کوتاهی که به یزد و برخی روستاهای دور و نزدیک آن داشتم شکوه مقاومت مردم ساده را در پاسداری از سنتهای فرهنگی خود و تلاش آرام و بیادعا ولی پیگیر و بیوقفه جوانان را در پالایش این سنتها و جدا کردن درست از نادرست به چشم دیدم و با پوست و گوشت خود احساس کردم.
دوران کودکی و نوجوانی خود را به یاد آوردم که همیشه منتظر بودم تا روز برگزاری«گهنبار توجی»در«در مهر»دوات خانه کرمان و یا روز «مهرایزد»برسد و جان و دلم را با حال و هوای شادیبخش و آموزنده اجتماعی از زن و مرد ساده و زحمتکش و بیریا و پرتلاش، زنده کنم و برای ادامه زندگی سرشار از فقر و سختی روزهای بعد نیرو بگیرم...
و در این سفر کوتاهی که به یزد داشتم دوباره نیرو گرفتم و از مردم بیآلایش و بیادعا آموختم که چگونه میتوان در برابر هجوم اندیشههای ناسالم بیگانه مقاومت کرد و، در واقع، به راز شکست ناپذیری حق و عدالت پیبردم."