Abstract:
تحقیق حاضر به ارزیابی دستور آموزشی دوره ی مقدماتی در چهار کتاب در زمینه ی آموزش زبان فارسی به غیر فارسی زبانان می پردازد. این بررسی براساس رویکرد ارتباطی و به ویژه چارچوب دستور آموزشی چندشرما (2002) انجام شده است. در این ارزیابی، بازبینه (=چک لیست) های متعددی در مورد ارزیابی محتوای آموزشی بررسی شد و در نهایت، با توجه به شاخص های ارزیابی محتوایی، زبانی، روش شناختی و ساختاری دستور آموزشی و ملاک های رویکرد ارتباطی، بازبینه ای تلفیقی با 20 پرسش تهیه گردید. با بررسی بخش دستور آموزشی کتاب های مزبور دریافتیم که استفاده از رویکردهای صورت گرا و سادگی ساختاری، که هر دو از ویژگی های دستور آموزشی هستند، از نقاط قوت این کتاب ها محسوب می شود. همچنین، نتایج پژوهش حاضر نشان داد که «آموزش هم زمان گونه های نوشتاری و گفتاری در دوره های مقدماتی»، «استفاده نکردن از راهبردهای ارتباطی»، «تکلیف محور نبودن آموزش دستور»، «واقعی و معنادار نبودن تمرین ها»، «مکانیکی و غیر قابل انعطاف بودن ارائه ی دستور» و «عدم تناسب منطقی بین حجم اطلاعات اصلی و جانبی با در نظر گرفتن ماهیت گزینشی دستور آموزشی»، از نقاط ضعف این کتاب ها محسوب می شود. در پایان، با توجه به نتایج این بررسی، راهکارهایی برای رفع نارسایی های کتاب های مذکور در زمینه ی دستور آموزشی ارائه شده است.
This paper evaluates pedagogical grammar in the coursebooks of teaching Persian non-Iranian language learners. The study is based on communicative approach and pedagogical grammar. To evaluate the contents of those books، several checklists and grading scales were investigated and finally، an integrated checklist consisted of 20 questions was provided to be used in this study. In providing this checklist، evaluating indexes of content، language، method، structure of pedagogical grammar were considered. The results of investigating the pedagogical part of the books showed that applying the formalistic approaches and structural simplicity، which is both the features of pedagogical grammar، is their merit. Also، findings revealed that there are some weaknesses in these books: Teaching the spoken and written language simultaneously in elementary levels، lack of communicative strategies، lack of task-based grammar teaching، lack of real and meaningful language in exercises، mechanical and non-flexible way for teaching grammar، and not considering the selective nature of pedagogical grammar. Ultimately، with regard to the results of this survey، some recommendations to reform such textbooks in the field of pedagogical grammar are presented.
Machine summary:
همچنين ، نتايج پژوهش حاضر نشان داد که «آموزش هم زمان گونه هاي نوشتاري و گفتاري در دوره هاي مقدماتي »، «استفاده نکردن از راهبردهاي ارتباطي »، «تکليف محور نبودن آموزش دستور»، «واقعي و معنادار نبودن تمرين ها»، «مکانيکي و غيرقابل انعطاف بودن ارائه ي دستور» و «عدم تناسب منطقي بين حجم اطلاعات اصلي و جانبي با در نظر گرفتن ماهيت گزينشي دستور آموزشي »، از نقاط ضعف اين کتاب ها محسوب ميشود.
در اين پژوهش ، دستور آموزشي چهار کتاب با عنوان هاي دوره ي مقدماتي آموزش زبان فارسي معروف به «آزفا» (جلدهاي اول و دوم ) از ثمره (١٣٧٢)، «درس فارسي براي فارسيآموزان خارجي» از پورنامداريان (١٣٧٦) و «درآمدي بر دستور زبان فارسي »١ از تکستن (١٩٨٣)، با در نظر گرفتن رويکرد ارتباطي ٢ و در چارچوب نظري چندشرما (٢٠٠٢) که اصليترين ويژگيها و اهداف دستور آموزشي را معرفي ميکند، با استفاده از يک بازبينه (=چک ليست ) تلفيقي ارزيابي ميشود.
بيشترين ارزيابيها به صورت رساله هاي کارشناسي ارشد در رشته ي آموزش زبان فارسي به غيرفارسيزبانان صورت گرفته که به عنوان نمونه ميتوان به اين موارد اشاره کرد: خبيري (١٣٧٨)، استادزاده (١٣٧٨)، شاهدي (١٣٨٠)، جعفرزاده (١٣٨١) و غفاريمهر (١٣٨٣).