Abstract:
بانک مسکن استان همدان میباشد. روش تحقیق به لحاظ هدف یه لحاظ ماهیت توصیفی- همبستگی و به لحاظ
روش اجرا پیمایشی می باشد. جامعه آماری شامل کلیه کارکنان شعب بانک مسکن استان همدان طی سال ۱۳۹۲ به تعداد
۰ نفر میباشد. نمونه این تحقیق با استفاده از جدول مورگان مجموعا ۱۶۲ نفر می باشند که به روش نمونه گیری تصادفی
ساده انتخاب شدند. روش گآوری اطلاعات در این پژوهش به دو شیوه اسنادی و کتابخانه آیی و میدانی می باشد. ابزار اندازه
گیری در بخش میدانی پرسشنامه استاندارد که پایایی و روایی آن محاسبه گردیده است. روایی پرسشنامه به طریقه روایی
صوری و محتوایی و پایایی آن با استفاده از روش آلفای کرونباخ برای کل پرسشنامه ۰/۹۶ بدست آمد. پس از جمع آوری داده
هاء در دو سطح توصیفی و استنباطی مورد بررسی با استاده از نرم افزار 8085 مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج به دست آمده از
این تحقیق نشان داد انجام درست معیارهای شایسته سالاری بر موفقیت سازمانی آثر مثبت و معناداری دارد
This study aimed to evaluate appointment of qualified employees based on meritocratic system and its effect on
organizational success at Maskan bank at Hamedan Province. The method of study was practical in term of
objective. This was a descriptive-correlational study in term of nature and was done in survey method. The
statistical population consisted of 280 employees at branch of Maskan Bank at Hamedan Province in 2013.
Sample of study was 162 subjects using Morgan Table and selected by simple random sampling. Data were
gathered using library and field survey. the measurement tool in the field survey was a standardized
questionnaire which its validity and reliability has been calculated. The validity of questionnaire was calculated
in content and face validity and reliability of the questionnaire was 0.96 using Cronbach Alpha Method.
Obtained data were analyzed in two descriptive and inference level using SPSS software. According to the
results, proper measures of meritocratic system have positive and significant effect on organizational success.
Machine summary:
با توجه به نتايج جدول شماره ٣، در بررسي فرضيه فرعي دوم ، با استفاده از ضريب همبستگي بين شايسته شناسـي و موفقيـت سازماني در مي يابيم به دليل کوچکتر بودن سطح معناداري از مقدار مفروض ٠٠٥=α فرض صفر مبني بر عدم ارتباط معنـادار بين اين دو متغير رد مي شود.
با توجه به نتايج جدول شماره ٣، در بررسي فرضيه فرعي سوم ، با استفاده از ضريب همبستگي بين شايسته شناسي و موفقيـت سازماني در مي يابيم به دليل کوچکتر بودن سطح معناداري از مقدار مفروض ٠٠٥=α فرض صفر مبني بر عدم ارتباط معنـادار بين اين دو متغير رد مي شود.
با توجه به نتايج جدول شماره ٣، در بررسي فرضيه فرعي پنجم ، با استفاده از ضريب همبستگي بين شايسته شناسي و موفقيت سازماني در مي يابيم به دليل کوچکتر بودن سطح معناداري از مقدار مفروض ٠٠٥=α فرض صفر مبني بر عدم ارتباط معنـادار بين اين دو متغير رد مي شود.
با توجه به نتايج جدول شماره ٣، در بررسي فرضيه فرعي ششم ، با استفاده از ضريب همبستگي بين شايسته شناسي و موفقيت سازماني در مي يابيم به دليل کوچکتر بودن سطح معناداري از مقدار مفروض ٠٠٥=α فرض صفر مبني بر عدم ارتباط معنادار بين اين دو متغير رد مي شود.
فرضيه چهارم تحقيق نيز، با توجه به تجزيه و تحليل آماري يافته ها، فرضيه پنجم محقق مورد پذيرش قرار گرفته است ، يعني در جامعه آماري مورد نظر بين شايسته گزيني و موفقيت سازماني رابطه معناداري وجود دارد؛ يعني هر چه مديران به شايستگي به انتخاب کارکنان توسط خودشان بيشتر ادامه دهند لذا اين امر سبب بهبود شايسته سالاري و سپس موفقيت سازماني خواهد شد.