Abstract:
در این مقاله سعی شدهاست با رویکردی مبتنی بر نظریههای هرمنوتیکی و روایتشناسی پل ریکور
و با تاکید بر عامل کنش در ادبیات داستانی و تاریخ، شباهتها و تفاوتهای بخش تاریخی شاهنامه با
ادبیات داستانی بررسی شود؛ زیرا به نظر میرسد اگرچه بخش تاریخی شاهنامه میتوانست
اختصاصا روایتی از نمودهای وقایع و کنشهای تاریخی باشد، صورتبندی فردوسی از کنشها، که
در قالبی روایی و داستانی صورت گرفتهاست، این بخش را آمیزهای از تاریخ، حماسه، اسطوره و
افسانه ساخته است.
Machine summary:
"فردوسی ترتیب روایات را طوری قرار میدهد تا طرح داستانی از اوج به فرود و دوباره اوجگیری رعایت شود؛ بنابراین مثلا به داستان شیرین و آغاز آشنایی او با خسرو، در جایگاه اصلی و در روزگار جوانی خسرو پرداخته نمیشود بلکه آن را در قسمت میانی روایات و نزدیک به پایان داستان میآورد درحالیکه در داستان اشاره میکند که این ماجرا از روزگار جوانی خسرو آغاز شده است : چو پرویز ناباک بود و جوان پدر زنده و پور چون پهلوان ورا در زمین دوست شیرین بدی بروبر چو روشن جهان بین بدی (ج ٩:ص ٢١١) اما به سبب تقدم گزینشی براساس طرحی حماسی در اولویت و سامان دادن کنشهای مربوط به جنگ و پهلوانی به ماجرای خسرو و شیرین در روزگار جوانی خسرو و ضمن نقل اختلافش با هرمز، مجالی داده نمیشود؛ به این ترتیب طرح روایات تاریخی با درهم ریختگی و جابه جایی زمانی، پیرنگی داستانوار مییابد.
در بخش تاریخی، فرایند طبیعی سازی به گزینش وقایع و ادغام و چیدمان آنها در خدمت مفهوم تابویی شاه آرمانی در کسوت قهرمان حماسی منجر میشود؛ مثلا فردوسی به جای روایت جنگهای تاریخی شاهانی چون بهرام گور و انوشیروان و شاپور ذوالاکتاف ، روایتهایی را ترجیح میدهد که به سفرهای شخصی و ماجراجویانه این شخصیتها بپردازد؛ مثل لشکرکشی انوشیروان به هند که فردوسی ترجیح میدهد آن را نه از جنبۀ قدرت طلبی تجاوزکارانه به سرزمینی دیگر، بلکه همچون گشت و گذاری جستجوگرانه توصیف کند (فردوسی، ١٣٧٦، ج ٨: ص ٧٣) و به جای گزارش جنگهای بهرام گور در جبهۀ شرقی ایران (نک : بروسیوس ، ١٣٨٨: ٢٣٩)، کنشهای ماجراجویانه و قهرمانانه ای از وی روایت میکند (فردوسی، ١٣٧٦،ج ٧: ص ٤١٤)."