Abstract:
مردمسالاری دینی از جمله مفاهیم معاصری است که جامعه ایرانی در مواجهه با گسل جدی و تاثیرگذار سنت-مدرنیته ابداع کرده است. در واقع این مفهوم مطالبه دیرپای سوژه ایرانی است برای ترکیب سنت و معاصریت. مردمسالاری دینی ابداع ذهن سوژه ایرانی است برای ترمیم یا گذر از این گسل. مباحث مربوط به این ترکیب و تلفیق قریب به 2قرن ذهن سوژه ایرانی را به خود مشغول داشته و هنوز نیز درجریان است. با پیروزی انقلاب اسلامی، و سقوط رژیم اقتدارگرا، و تشکیل جمهوری اسلامی بخشی از این مطالبهی دیرپا مخقق شد. اما هنوز تثبیت و تحکیم آن اتفاق نیافتاده و با چالشهایی مواجه است. برخی علت این عدم تثبیت را ساختاری و برخی دیگر کارگزارانه میدانند. در این مقاله میکوشیم که با استفاده از روش و نظریه گفتمانی لاکلا و موفه به این چالشها بپردازیم. فرضیه ما این است که مهمترین چالش در تثبیت مردمسالاریدینی پیش از آنکه مربوط به فقدان ساختارها و یا عوامل کارگزارانه و نخبگان اجتماعی باشد، مربوط به حیطه شناختی-ادراکی یک گفتمان است. به سخن دیگر مردمسالاری دینی به عنوان یکی از دالهای مرکزی در گفتمان جمهوری اسلامی هنوز در مرحله مدلولیابی است. این عدم هژمونی مدلولی موجب سرگردانی در حیطههای ساختار و کارگزار نیز خواهد شد.
Religious democracy is among contemporary concepts coined by Iranian society in the encounter with the serious and effective fault-line of tradition-modernity. In fact, this concept is the longstanding demand of the Iranian subject for the combination of tradition and religion, on the one hand, and, contemporaneousness and demand of the people, on the other hand. Religious democracy is the intellectual innovation of Iranian subject for the renovation or transition from this fault-line. The issues related to this combination have preoccupied the mind of the Iranian subject for about two centuries and are still on the anvil. It seems that with the victory of the Islamic Revolution, the collapse of the authoritarian regime and establishment of the Islamic Republic, parts of this longstanding demand were materialized. But, its stabilization and consolidation has not occurred yet and has faced certain challenges. Some thinkers opine that the reason for the lack of stabilization is structural, while others consider the agents responsible for this issue. Attempts have been made in this article to study these challenges through Ernesto Laclau and Chantal Mouffe’s discourse theory and method. The hypothesis of this research is that the main challenge in stabilization of religious democracy more than being related to the lack of economic and political structures, or the reasons connected to agents and policymaking of the social elites, pertains to the cognitive-perceptive realm of a discourse. In other words, religious democracy, as one of the central signifiers of the discourse of the Islamic Republic, is still in the stage of finding the signified. This lack of signified hegemony will also cause bewilderment in the realm of structure and agent.
Machine summary:
به سخن دیگر مردم سالاری دینی به عنوان یکی از دال های مرکزی در گفتمان جمهوری اسلامی هنوز در مرحله مدلول یـابی اسـت .
از آنچه کـه گفتـه شـد چه نتیجه مصداقی می توان گرفت ؟ پاسخ این است که ، دال مردم سالاری دینی در یـک گفتمان با یک زنجیره هم ارزی خاص (برای مثال با اسلام رحمانی، جامعه مدنی، آزادی، انتخابات ، مردم و...
اگـر مردم سالاری دینی را به مثابه یک دال مدنظر قرار دهیم متوجه میشویم که رقابـت هـای جدیای بین گفتمان ها و خـرده گفتمـان هـای موجـود در صـحنه اجتمـاعی جمهـوری اسلامی در جهت ازجاکندگی این دال از گفتمان های رقیب از سویی، و مفصل بنـدی آن به گفتمان خودی از سوی دیگر وجود داشته و دارد.
برای مثـال دکتر بشریه درکتاب های گذار به دموکراسی و گذار به مردم سالاری عنوان میدارد کـه اگرچه زمینه گذار ایران به دمکراسی در خرداد ١٣٧٦ به وجود آمـد امـا بـه دلیـل نـوع چینش قدرت سیاسی در نظام جمهوری اسلام این گذار کامل نشد( بشریه ١٣٨٤: ٣٣٧).
( مصباح یزدی، ١٣٧٨ ، ١١٧) این نوع مدلول یابی نیز برای دال مردم سالاری دینی با مشکل مفصل بندی مواجـه شـده است و نتوانسته به هژمونی و تثبیت برسد.
از آنچه که گفته شد می توان نتیجه گرفت که شـناخت ، ادراک و یـا معنـایی کـه مـا از مردم سالاری دینی به عنوان یک دال جدی در گفتمان جمهوری اسلامی از آن مرادمـی کنیم نیز بستگی به این ساحت زبانی و گفتمانی دارد.