Abstract:
ترجمة متن ادبی، سختترین نوع ترجمه است و با چالشهای ویژهای روبهروست که باعث دشواری بیش از پیش ترجمه میشود. این نوع از ترجمه، نیازمند بحثهای نظری است تا راهکارهایی برای ترجمة بهتر و توفیق بیشتر مترجمان ارائه دهد. در این راستا، پژوهش پیش رو بر آن است تا با روشی توصیفیـ تحلیلی به ویژگیهای این نوع متون و چالشهایی بپردازد که مترجم در ترجمه با آنها سروکار دارد. از رهگذر این بررسی مشخص شد که هر مترجم ادبی با سه چالش کلّی و بنیادین روبهرو است که عبارتند از: «چالش نوع متن»، «چالش خواننده»، «چالش اجزای متن». از این میان، چالش اجزای متن را میتوان به «چالش الفاظ»، «چالش اصطلاحات و تعابیر اصطلاحی»، «چالش ساختار جمله و ترکیب» و... تقسیم کرد. از این رو، مترجم باید به این چالشها و راههای برونرفت از آنها توجه داشته باشد تا در ترجمة خود گرفتار بهکارگیری الفاظ ناشناخته و غریب و نیز ساختارهای نامأنوس نشود که منجر به تضعیف سطح ترجمه و کاهش میزان اثرگذاری آن گردد. از جمله راهکارهایی که برای زدودن آن چالشها ارائه شد، گردآوری همة معانی در چارچوب بافتهای متعدد، مراجعه به پژوهشهای جدیدی که در حوزة اصطلاحات جدید صورت میگیرد، توسعهبخشی مفهوم ضمنی و... میباشد.
Machine summary:
بنابراین، یافتن یک معادل لفظی مناسب و سازگار با بافت متن جزو چالشهای عام پیش روی مترجمان به شمار میرود و همین امر از عوامل دشوارسازی فرایند عمل مترجم، بهویژه در ترجمة متون ادبی نیز به شمار میرود؛ چراکه ساختار مزاجی، عاطفی و عقلی انسان از نقطهای به نقطة دیگر دچار دگرگونی و تحولات مختلفی میشود و در همین چارچوب، مترجم فعال در حوزة ادبیات با چالشهای مختلفی مواجه است و شناخت این چالشها ضرورت و اهمیت پژوهش در این زمینه را دوچندان میکند؛ زیرا کمک شایانی به مترجم در ترجمة یک متن ادبی خواهد کرد.
چالش خواننده بیشتر نظریهپردازان حوزة ترجمه، عامل مهمی را نادیده گرفتهاند که نقشی اساسی در تولید و آفرینش معنا دارد و آن همان خواننده به شکل عام و خوانندة متن ادبی به شکل خاص میباشد و «در واقع، باید گفت که خواننده دیگر ارتباطی مصرفی با متن ندارد و پذیرش متن در نزد او نیز به یکباره و تنها از روی ارضای عطش ادبی و دریافت شخصی صورت نمیگیرد، بلکه خواننده خود در آفرینش این متن مشارکت مینماید» (عبدالناصر، 1999م.
این در حالی است که: «برای فهم اصطلاح نمیتوان به داخل جمله یا بافت مراجعه نمود؛ چراکه اصطلاح، علاوه بر آنکه دچار دگرگونی و تحول میشود، تا حد زیادی نیز مستقل به ذات میباشد و از همین رو، ترجمة آن امری بسیار دشوار به شمار میرود و مترجم باید همواره به پژوهشهای جدیدی که در حوزة اصطلاحات جدید صورت میپذیرد، مراجعه نماید و در صورتی که نتواند معادلی مناسب برای اصطلاح بیابد، میتواند از شیوة نویسهگردانی یا آنچه با عنوان اقتباس شناخته میشود، بهره گیرد» (فوزی، 1986م.