Abstract:
بافت زبانی مجموعهای از عناصر درونمتنی است که در ارتباط با یکدیگر زمینة دلالتمندی متن را فراهم میکنند و در نتیجه، به انتقال صحیح مفهوم کلام و دریافت گفتمان کلّی متن میانجامد. بافت زبانی، مفهوم کلّی است که چهار لایة لغوی، دستوری (صرفیـ نحوی)، بلاغی و آوایی را شامل میشود. توجه به بافت زبانی حاکم بر آیات قرآن کریم به فهم پیام مقصود از آنها کمک میکند. سورة «القارعه» از جمله سورههایی است که به دلیل بافت زبانی ویژهای که دارد، مدلولهای خاصی را از حادثة عظیم قیامت بیان میکند. ترجمههای مختلفی که از این سوره انجام شدهاست، در اغلب موارد به بافت زبانی آن به عنوان عنصر دلالتمند در انتقال معنای آیات آن دقت کافی را نداشتهاند. پژوهش حاضر با اتخاذ رویکرد تحلیلی و مقایسة دو نمونه از ترجمههای قرآن کریم (فولادوند و مکارم شیرازی) از سورة القارعه را بر اساس اصل همارزی بافت زبانی در متن مبدأ و مقصد بررسی میکند و در پایان، ترجمة پیشنهادی ناظر بر بافت زبانی بر پایة سه عنصر لغوی، صرفی ـ نحوی و بلاغی ارائه میدهد. در نهایت، نتایج پژوهش نشانگر آن است که بهرغم اینکه برخی از مؤلفههای بافت زبانی در بازگردانی تعدادی از آیات مورد توجه قرار گرفته، ولی در مجموع، انتقال دلالتهای ضمنی برخاسته از بافت زبانی کلّ سوره در ترجمة بسیاری از آیات مغفول ماندهاست.
Linguistic context is a collection of in-text elements that provide grounds of text significance in conjunction with each other and thus results in the correct transfer of the concept of the word as well as the general discourse of the text. Linguistic context is a general concept that consists of four levels of lexical, grammatical (syntactic), rhetorical, and phonetic layers. Consideration of the linguistic context ruling over the verses of the Holy Quran helps to understand the meaning of the message. Al-Qara'a's Sura is among the Suras that expresses particular signifiers of the great incident of the doomsday for its special language structure. Different translations of this Sura have often not been adequately addressed in its linguistic context as a signifying element in transferring the meaning of its verses. The present study, by adopting an analytical and comparative approach, investigates two examples of translations of the Holy Qur'an (Fouladvan and Makarem-eh Shirazi) from Sura Al-Qara'a based on the linguistic equivalence principle in the source and target texts, and at the end proposes a translation that observes the linguistic context based on three lexical, syntactic, and rhetorical elements. Finally, the results of the research indicate that despite the fact that some of the components of the linguistic context have been considered in translating of a number of verses, the total transference of implicit symbolizations arising from the whole linguistic context of the Sura in the translation of many verses is neglected.
Machine summary:
با توجه به مباحث يادشده ، مقالۀ حاضر درصدد اسـت تـا بـا تحليـل بافـت زبـاني آيـات سورة القارعه در سه سطح واژگاني، دستوري (صرفيـ نحوي) و بلاغي و به دنبـال آن ، نقـد ترجمه هاي محمدمهدي فولادوند و ناصر مکارم شيرازي به تبيين هم ارزي بافت متن اصـلي و متن هدف بپردازد و به سؤالات زير پاسخ دهد: ـ مهم ترين چالش هاي پيش روي مترجمان در تحليل بافت زبـاني آيـات سـورة القارعـه چيست ؟ ـ در ترجمه هاي مورد بررسي، کدام يک از لايه هاي بافت زباني بيشتر در کـانون توجـه مترجمان بوده است و کدام يک از ديد آن ها مغفول مانده است ؟ ـ در مجموع ، عملکرد هر يک از مترجمـان در انعکـاس بافـت زبـاني سـورة القارعـه در ترجمه چگونه است ؟ شايان ذکر اينکه از آنجا که جزء سي ام قرآن کريم ، به رغم کوتـاهي سـوره هـا و آيـات خود معاني ژرف و عميقي دارد و در اين ميان ، بافتار زباني سورة القارعه در برجسته کـردن گفتمان برآمده از آن نقش بسزايي را ايفا مي کند و چه بسـا ناديـده گـرفتن ايـن سـاختار بـه انتقال دقيق پيام و گفتمان کلي سوره نينجامد.
ـ محمدحسن معصومي و فاطمه شريفي تشنيزي در پژوهشـي بـا عنـوان «تحليـل عناصـر زيباشناسي و معناشناسـي در سـورة القارعـه بـر اسـاس روش سـاختارگرايي» کـه در نشـريۀ زيباشناسي ادبـي دانشـگاه آزاد اسـلامي واحـد اراک (١٣٩٦) چـاپ شـده اسـت ، بـا تحليـل عناصر معنايي، تصويري، موسـيقايي و سـاختاري سـورة القارعـه بـه برجسـتگي هـاي ادبـي، پيام هاي معنوي سورة القارعه اشاره کرده اند و به اين نتيجه رسيده اند که شـکل و محتـوا در سوره از يکديگر جداناپذيرند و هردو در يک پيکر قـرار مـي گيرنـد.