Abstract:
تفکیک میان وجود و ماهیت تفکیکی بنیادین در فلسفهی اسلامی است. ارسطو در کتابهای ما بعد الطبیعه و مقولات در بحث از چیستی وجود-که از نظر او همان جوهر است-با تفکیک جوهر به اولیه و ثانویه میان وجود و ماهیت شیء تمایز مینهد و شناخت چیستی شیء و علم به وجود آن را دو امر جداگانه معرفی میکند؛اما این تمایز در فلسفهی ارسطو نقش محوری پیدا نمیکند.فارابی با پذیرش تمایز مفهومی وجود و ماهیت و کاویدن آن،به آن محوریت داد.پس از فارابی این تمایز در اندیشهی فیلسوفانی چون ابن سینا،میرداماد و ملاصدرا نتایجی به بارآورد که یکی از مهمترین آنها بحث پرنزاع اصالت وجود و ماهیت است.
Machine summary:
"«کسی که میداند انسان-یا هرچیز دیگر-چیست،باید بالضروره نیز بداند که آن وجود دارد،زیرا در مورد آن چیزی که وجود ندارد،هیچکس نمیداند به معنی واقعی کلمه چیست؟مسلما کسی ممکن است بداند که عبارت یا کلمهای مانند بزکوهی یا گوزن به چه معناست اما هیچکس نمیتواند بداند واقعا آن چیست؟علاوهبراین اگر کسی بخواهد نشان دهد که یک شیء چیست و اینکه وجود دارد چگونه میتواند با دلیل واحدی چنین کند؟تعریف یک شیء را نشان میدهد،برهان چیز دیگری را نشان میدهد؛اینکه انسان چیست و اینکه انسان وجود دارد دو مطلب کاملا مختلفند»12 «آنچه ما میخواهیم بگوییم این است هرگاه چیزی گفته شود که چنین و چنان است باید بالضروره به وسیلهی برهان اثبات شود،مگر آنکه محمول همان «ذات»موضوع باشد اما وجود داشتن ذات هیچچیز را تشکیل نمیدهد،زیرا وجود یک جنس نیست؛بنابراین اعم از اینکه چیزی وجود داشته باشد یا وجود نداشته باشد،باید فقط به وسیلهی برهان ثابت شود و این دقیقا همان چیزی است که علوم عملا انجام میدهند؛مثلا هندسهدان صرفا فرض میکند که مثلث چه معنی دارد،اما او باید اثبات کند که مثلث وجود دارد کسی که تعریفی از مثلث ارائه میدهد چیزی بیش از اینکه مثلث چیست ثابت نمیکند حتی وقتی آدمی به واسطهی تعریف دانست که مثلث چیست،باز هم در تاریکی است که آیا آن وجود دارد یا نه»13 در عباراتی که از ارسطو نقل شد آشکارا تفاوت میان چیستی شیء و وجود آن را شاهدیم."