خلاصة:
بیان تجربه ها و آموزههای عرفانی از طریق متون روایی نمادین ، پیشینه ای طولانی دارد. متونی از این دسـت به دلیل بهرهگیری از ابزاری کارآمد جهت انتقال مخاطب از حقیقت به عینیت و هدایت ذهـن «روایـت گیـر» در سیری استعلایی ، موجبات استحالة وی را در جهت انفکاک از من تجربی و دسـت یـافتن بـه جهـانی آرمـانی فراهم می آورد. در این میان «رسالة الطیر غزالی » و«منطق الطیر عطار» حکایت هایی تمـامعیـار و بـا پردازشـی ماهرانه هستند که با نگرشی نمادین به قلم درآمدهاند و در حقیقت نوعی «حماسة عرفانی » به شمار مـی رونـد که سفر فکرت قلبی را در قالب هجرتی پرمخاطره به تصویر می کشند. با وجود وجوه افتراق در ساختار و پرداخت دو حکایت ، از جمله توجه ویژه عطار به بهرهگیری از حکایــت هــای میــانی ، اســتفاده از عنــاوین ابتــدایی ، شــرح و تفصــیل ماجراهــا و بــر صــحنه آوردن شخصیت هایی گسترده و همه جانبه ، عنایت خاص غزالی بـه خـط روایـی متصـل ، بـه تصـویر کشـیدن قهرمانان ناشناس و رعایت حداکثر ایجاز در روایت پردازی، موارد تشابه دو حکایت نیز درخور توجـه هستند که از آن جمله اند: بهرهگیری از راوی دانای کل و بن مایـة «سـفر» در هـر دو حکایـت ، اشـتراک مقصد نهایی سفر پویایی و استحالة شخصیت ها و حاکمیت بی چون و چرای اقتدار الهـی کـه درنهایـت راهگشای تفکر مخاطب در بررفتن از محسوس به معقول و تعین به شهود می شود. هدف اصلی این نوشتار، انجام پژوهشی تطبیقی میان دو حکایت برای دست یابی به موارد اشتراک و افتراق دو اثر و واکاوی ابزار کارآمد روایت برای پردازش متنی اثرگذار است .
ملخص الجهاز:
با وجود وجوه افتراق در ساختار و پرداخت دو حکایت ، از جمله توجه ویژه عطار به بهرهگیری از حکایــت هــای میــانی ، اســتفاده از عنــاوین ابتــدایی ، شــرح و تفصــیل ماجراهــا و بــر صــحنه آوردن شخصیت هایی گسترده و همه جانبه ، عنایت خاص غزالی بـه خـط روایـی متصـل ، بـه تصـویر کشـیدن قهرمانان ناشناس و رعایت حداکثر ایجاز در روایت پردازی، موارد تشابه دو حکایت نیز درخور توجـه هستند که از آن جمله اند: بهرهگیری از راوی دانای کل و بن مایـة «سـفر» در هـر دو حکایـت ، اشـتراک مقصد نهایی سفر پویایی و استحالة شخصیت ها و حاکمیت بی چون و چرای اقتدار الهـی کـه درنهایـت راهگشای تفکر مخاطب در بررفتن از محسوس به معقول و تعین به شهود می شود.
این شیوه به ایجاد دیالوگها و مضامینی متناسب با مقام و موقعیت شخصیت هـا مـی انجامـد؛ به این معنا که هر گفت وگویی از جانب شخصـیت هـای داسـتانی ، عـلاوه بـر اینکـه در خـدمت پیشبرد ساختار حکایت است ، روحیات، افکار و انگیزههای آنـان را آشـکار مـی کنـد؛ بنـابراین شخصیت داستانی از طریق گفت وگو شناخته و متمایز می شود و به صورت شخصیتی یگانـه و منحصربه فرد جلوه می کند (طالبیان، ١٣٨٥: ١١٢).
٦. موارد تشابه و تمایز دو روایت در اینکه منطق الطیر عطار اقتباسی از داستان غزالی است ، تردیدی نیست ، با این وجـود عطـار با شگردی خاص، حکایت موجز و مختصرغزالی را به داستانی بلند تبدیل کـرده اسـت .