ملخص الجهاز:
"نویسنده در چند صفحه بعد وضع راوی را برای ما تصویر میکند:او بهخاطر بیماری نمیتواند سر کار برود و به همین دلیل پولی برای گذران زندگی ندارد.
در دورهء بیماری همسرش بهجای کرایهء خانه،در خانهء صاحبخانه کار میکند و به این ترتیب تنهایی سیلوسترو به بیماریاش اضافه میشود.
سیلوسترو خوب میشود،با کفشهای پاره زیر باران راه میرود و با نگاه کردن به پوسترهایی که کشتارهای جنگ را نمایش میدهند و رفتارهای اطرافیان،باز هم دربارهء نوع بشر به تردید میافتد و احساس ناامیدی و بیکسی میکند.
از نظر او پدر مردی زنباره است که هرازگاهی عاشق یک زن میشود و آنچنان در توصیف زن اغراق میکند که باعث میشود او خود را گم کند و با پدر به درهء بزرگ برود؛درحالیکه از نظر مادر چنین زنهایی ماده گاوهای کثیفی هستند.
مادر،شوهرش را با پدر خود مقایسه میکند و در این مقایسه چنان آنها را به هم نزدیک میکند که سیلوسترو نمیفهمد آیا مقصودش پدر است یا پدربزرگ.
به همین ترتیب انسان بیمار،انسان گرسنه،از بقیه انسانتر است؛نسل بشری(پابرهنهها،نسل بشریتر است»(ص 001)مادر او را نزد بیماری میبرد که مزدش را نقد پرداخت میکند و نشاندهء یک مرد ثروتمند است و بیدلیل نیست که خواننده خانه او را روشن میبیند.
گرچه صبح مادر به او میگوید که مست به خانه برگشته است،اما همین سفر فراواقعی راوی گوشههایی از زندگی گذشته و حال او را بازنمایی میکند.
سیلوسترو که حالا میبینیم موقعیت فراواقعیاش در حال واقعیتپذیری است،سعی میکند با غیظ به مادر بفهماند که او واقعا خوشبخت است."