ملخص الجهاز:
"مگر بهرهجویی از اشیای حاضر آماده را به عنوان آثار حجمی و تجسمی،مارسل دوشان در هشتاد و پنج شش سال پیش تجربه نکرد و جهان هنر هم چند دههء بعد پتهء خودش و هنرش را بر آب نینداخت؟2مگر در همان سالها هارولد روزنبرگ، یکی از سرشناسترین هنرشناسان و منتقدان غرب، این سرهمبندیها را«هنر نگرانکننده»و«شبحی که بر هنر سایه انداخته»ننامید و ننوشت که معلوم نیست اینها شکلی از هنر است یا مهملهای سرهمبندی شده؟3آیا رواست که حالا بعد از گذشت این همه سال دوباره از اشیای حاضر آماده و این بار به نام طراحی استفاده کنیم و فکر هم بکنیم که شق القمر کردهایم و نوبرش را آوردهایم؟چهگونه این لوسبازیها و اداهایی که بزرگترین نظریهپردازان هنر غرب از گرینبرگ و هارولد روزنبرگ و آرتور دانتو و دیوید سیلوستر گرفته تا هال فاستر و سوزی گابلیک و حتی یک دور تسبیح از پستمدرنیستها از آن قطع امید کردهاند میتواند طراحی معاصر ما را نمایندگی کند و سرمشق و الگوی هنرجوی جوان و نوپای ما باشد؟چرا باید با برپایی نمایشگاههایی چنین درهم و آشفته جوانان را تشویق کنیم که هستی و نیستی و عنان هنر تازه پا گرفتهء خود را به دست این ادعاهای کهنه و نخنما بسپارند و مرتکب کارهایی شوند که عاریتی بودن از ریخت و قیافهء آن میبارد؟تا کی باید به جای آنکه متکی به استعداد و داشتهها و فرهنگ خود،رودرروی این شبهمدرنیسم کاذب و بیریشه و من درآوردی به ایستیم و توی دهن آن بزنیم،با تکرارهای طوطیوار،آب به آسیاب آن بریزیم،چرا باید همیشهء خدا مصرف کنندهء تهماندهها و بادکردههای غرب باشیم و فکر کنیم که اگر ادای آسانترین کارهای غربیهای دست سوم را در آوریم جهانی خواهیم شد."