ملخص الجهاز:
"ایرانی:تیرکمون رو خیلی دوست دارم پریسا حقیقی*مارال بسیج یکی خریدم.
همیشه وقتی به تیرکمون فکر میکنم،یاد پرندهها میافتم.
حالا که فکر میکنم میبینم یه ارتباطی بین تیرکمون و آدمای کله پوک میتونم برقرار کنم.
فقط اگه حماقت اونا به نازکی شیشهء آبلیمو باشه که نیست!همیشه انگار زمختتره خیلی.
عصبیام!تا نصفه میکشم و تو دیوار خاموشاش میکنم و چشمم میافته به هزارتا نقطهء سیاه دیگه مثل اون روی دیوار سفید.
در نهایت وقتی میخوام همه چیزهایی که تو کلهم میگذره رو بهشون بگم،یه جور بیانگیزگی واسهم اتفاق میافته.
میخوام همه چیز رو نصفه نیمه رها کنم و برم.
این زنها!هیچ ارتباطی بین زن و تیرکمونم نمیتونم برقرار کنم.
تیرکمونم که مثل سوسن خانوم که فقط یک زن،فقط یه تیرکمون.
تا وقتی که یه جای بالا آویزون باشی،مثل تیرکمون من.
درست همینجا!اون بیانگیزگی!همه چیز رو نصفه رها میکنم.
فقط قبلش تا یادم نرفته،به جای تیرکمونم یه تیر واقعی خریدم بدون کمون."