ملخص الجهاز:
"-آقا گفتند اگه شما اجازه بدین به من یکی از ماگهای پشت ویترین رو میدن!
-نه خانوم محترم روی کارت من نوشته:«فروشنده شهر کتاب!» -میدونین چیه خانوم(با صدای یواش!)چند لحظه قبل اینکه شما بیاید خواهرزاده اون آقا مسئول بخش لوازم تحریر اومد اونم ماگ شازده میخواست ما (به تصویر صفحه مراجعه شود) هم ندادیم.
-آقا!شما اجازه میدین یه ماگ به من بدن؟خواهش میکنم؟ -خواهش میکنم خانوم من که حرفی ندارم!
-خانوم!(خانمی در قسمت پرداخت)شما ببینین من دارم چهقدر اصرار و خواهش میکنم!آبروم رفت به خدا!
-حالا نمیشه چون من آقای شهامیپور رو میشناسم یه ماگ شازده به من بدین!؟ (یک هفته بعد که فروشگاه شهر کتاب آرین میرداماد پر از ماگهای شازده بود، رفتم دو تا ماگ خریدم،روی یکی از ناخنهام یه شازده کوچولو نقاشی کردم!ماگ شازده رو میگیرم میان انگشتانم و با عکس شازده باهم میریم اخترک پیش گل سرخ!) (به تصویر صفحه مراجعه شود)"