ملخص الجهاز:
"در جنگل دویدیم در رودخانهها دویدیم در بوتهها و خلنگزار دویدیم و در رؤیاهامان-همچنان دویدیم تو عاشق من بودی و من پسر دلخواه تو مثل رودخانه دویدیم و آیا-هیچچیز دیگری میدانستیم؟ بعدازظهری پریدهرنگ به اقیانوس بزرگ خواهیم رسید سگهای شکاری، فرسوده-خسته و اسبهای شکاری میلنگند شکارچی و شکار-در پایان بازی عشق ما رودخانه بود جویبار وحشی-در دل کوه و خشمگین میغلتید در لبۀ رؤیا ما را میان بوتهها دنبال کردند ما را میان مزارع دنبال کردند ما را دنبال کردند-برای ابد اما قلبمان تسلیم نشد.
بهارهای نجیب و رام آرام- باز هم-آرام آرامترین آهنگ طبیعت را- تاب آورید بر فروریزیاش-اشک ببارید آن دم که سرود میسراید و آنجا که گل و برگش به خاک میریزد رگبار اندوه ببارید زیباییها-از آن ما نیست دوست میدارم-هنوز ذوب برف را؛ روی تپهیی پرشیب قطره قطره قطره قطره زیرا که اکنون- غرور طبیعت-غرور ناخواستنیاش نرگسیست-پژمرده ساعت شنی Ben Jonson ذرات شن میغلتند ببین چگونه فرومیریزند در جام شیشهیی در باورت نمیگنجد که این شن پیکریست از آن دلدادهیی که در تابش چشمان معشوقهاش خاکستر گشته است- بال و پرزنان-چون پروانهیی که بگوید در مرگ هم-چون ناخجسته زندگی خاکستر عشاق را، ما هیچ آرامشی-همراه نیست."