ملخص الجهاز:
"XXVIII شعر بانو،از ختم عشق نغمه هایی غمگین مخوان؛ غم را رها کن و بخوان که همین جاری عشق کافی است.
بخوان از خواب ژرف عشاقی که مردهاند و چگونه عشقها همه در گور خوابیدهاند: عشق،اکنون خسته و فرسوده است.
XXXII باران تمام روز باریده است.
O come among the laden trees: The leaves lie thick upon the way Of memories.
Staying a little by the way Of memories shall we depart.
بازوی خشمگیناش، به دور گردنم اطراف من و دریا تاریکی مرگ و بالا ظلمتی وحشتزا و هنوز و هنوز هم درد عشق، در قلبم چه عمیق و بیانتها، سرتا سر روز میشنوم سر تا سر روز، نالهء آب را میشنوم غمگین، چون پرندهء دریایی، که مهاجریست تنها، و فریاد باد را به سوی آبهای یکنواخت میشنود بادهای سرد و خاکستری به همراه من به جایی که رهسپارم میوزند زیر پایم نالهء انبوه آبها همه روز،همه شب فریادشان را که به هر سو روانند-میشنوم"