ملخص الجهاز:
"جنگ یعنی شماره بر بازو شعر ژاک پرهور متن و برگردان اشعار:محمد رضا فرزاد تئودور آدورنو چند سالی پیش از نگارش«نظریهء زیباییشناسی»گفته بود که پس از آشویتس شاعری دیگر ناممکن است.
با این حال در شعر پرهور این مرکز(یا ستون فقرات)که به نظر سعی در تهیه و توزیع معنا را دارد، کارکردی بعید مییابد:جهت را تغییر میدهد،حواس را پرت میکند.
زندگی ادامه داره، زندگی با بافتنی و جنگ و کار با کار و جنگ و بافتنی و جنگ زندگی با گورستون خانوادگی/ترجمهء شاملو پرهور از کودکی بچهء ناخلفی بود،از مدرسه میگریخت، با دوستانش گلاویز میشد همانطور که بعدها با دوستان سوررئالیستاش درگیر شد و همانطور بود که از زبان شعر آنروز هم سرباززد.
در سال 7091 برای اولینبار به پاریس رفت تا درآنجا به تحصیل مشغول شود ولی مدرسه جای تنگی بود که او را از پرندگان و طبیعت جدا میکرد و او همواره از آنجا متنفر بود: با سرش میگوید نهـ با دلش میگوید آری به آنچه دوست دارد میگوید آری به معلم میگوید نه «کودن»از کتاب«گفتهها» حولای ده یازدهسالگیست که به یکباره آرام میگیرد و خونسردی و بیاعتنایی پیشه میکند.
کودن با سرش میگوید نه با دلش میگوید آری به آنچه دست دارد میگوید آری به معلم میگوید نه میایستد از او میپرسند همهء سوالها طرح میشود به یکباره خنده وجودش را میگیرد و او همه را پاک میکند: کلمات و صفات زمانها و نامها جملهها و دامها با تمام تهدیدهای معلم با گچ هزاررنگ بر تختهء سیاه بختی چهرهیی شاد میکشد."