ملخص الجهاز:
"خانه اجارهیی رامین تابعی سال 3431،محل تولد کرمانشاه دانشجوی ادبیات نمایشی یکی از مردها که پیدا بود نگران است گفت: -چیزی که اتفاق افتاد،هیچ وقت یادم نمیره،عباسی رفیق مون بود.
هنوز سوالم را نپرسیده بودم که گفت: -گفتین ارزان باشه؟ بعد لای دفترش را باز کرد و گفت: -خودشه،اما؟ -اما چی؟ -از خدا پنهان نیس از شما هم پنهان نباشه...
بنگاهدار که پیدا بود نگران است گفت:چیزی که اتفاق افتاده هیچ وقت یادم نمیره.
-گفتین ارزان باشه؟ لای دفترش را باز کرد و گفت: خودشه،اما؟ کارگاه داستان نویسی محمد بهارلو داستان و نقد داستان تلفن 1575698 زنگها برای تو به صدا در میآیند نوشتهء شهرام آقاجانی خدا حافظ دوست من!حالا که داستان شروع میشود،مأموریت من هم تمام میشود.
وقتی بابا مرد،مامان تمام اتاقها را کرده بود پر از عکس بابا،و من باورم نمیشد که اون مرده."