ملخص الجهاز:
"امتریو روئیس با پسر عموی دورش رفتار خوبی نداشت وبعد از او به بیوهاش آن هم فقط برای انجام وظیفه،دریافتن کارهای پست کمکمیکرد و بعد از آنها به فرزندشان که یکباره بیکس شده بود،بدون میراث،بدونشغل،روی خوش نشان نمیداد.
امتریو درحالیکه پیراهنش را در شلوار جا میکرد و مرغهایخوابیده و در درون سوراخها را با صدای خود متوحش کرده بود،از میان فضای خالیپلکان صدایش زد: -لوپه!لوپه با چشمهای خوابآلود و پای برهنه پایین آمد.
لوپه خورجین به دوش خارج شد و قبل از آن چوبدست ضخیم و آماده برایاستفاده-که چون سگی تکیه داده بود به دیوار انتظار میکشید-را به دست گرفت.
امتریو درحالیکه با پشت دست مشغول پاک کردن لبهایش بود گفت:«آرهبرای چوپونی میره.
«روکه»کمیعقبمانده بود و نزدیک و به پانزده سال میشد که برای امتروی چوپانی میکرد.
سیگار را در میان انگشتانش له کرد و نیمچرخی زد،حتی در مقابل حیرت مانوئل که پیوسته صدایش میکرد نیز نتوانستتوقف کند."