ملخص الجهاز:
"یکی از این پرسشها آن است که آیا واقعأ میتوان این آثار را هنر نامید؟دیگر این که امروز چه چیز هنر است و چه کسی هنرمند شمرده میشود؟آیا با کارهایی از این دست،هنر به مفهوم راستین محتوای فرهنگی تجهیز میشود؟درست است که در هر دوران و هر مکان شأن و منزلت انسان به نحوی تحریف شده و مورد اهانت قرار گرفته،اما آیا با نادیده انگاشتن تابوها که به هر حال بخشی از باور و فرهنگ یک جامعه است،شأن و منزلت فرهنگی جامعه خدشهدار نمیشود؟آیا همین که ماحصل کار به عنوان اثری ارزشمند و چشم باز کن در خدمت آگاهی و فرهنگ انسانی باشد،نادیدهانگاری ارزشهای اجتماعی و معنوی توجیه خواهد شد؟آیا اگر هدف افزودن ارزشهای زیباییشناختی به مقولهء مرگ باشد و سبب شود که در مرگ و جسد مردگان بیترس و واهمه و به عنوان اجساد پرجاذبه نگریسته (به تصویر صفحه مراجعه شود) (به تصویر صفحه مراجعه شود) شود،شکستن اسطورهء دیرینهء انسان شکلی موجه خواهد یافت؟در جوامعی که دل مشغولی انسانها با ظواهر امری اجتنابناپذیر است و رسانهها زیبایی را با موقعیت و جذابیت از سروته یک کرباس قلمداد میکنند،چه کسی ممکن است داوطلب در اختیار گذاشتن جسد خود برای اهداف هنری و علمی باشد؟آیا این داوطلب میتواند کسی به جز انسان توسری خورده و نادیده انگاشته شدهیی باشد که میپندارد اگر جسد خود را در اختیار پروفسور هاگنز قرار دهد،دست کم بعد از مرگ،هرچند زخم خورده و پارهپاره،به اثری هنری و ماندگار مبدل خواهد شد؟ بیتردید انسان تنها و منزوی امروز که هرگز نتوانسته در زندگی به هستی و حضور خود معنا ببخشد در این گمان میافتد که پروفسور هاگنز از او یادمانگونهیی خواهد پرداخت که جذابیتی هرچند هولناک داشته."