ملخص الجهاز:
"گفتم:ننه چی شنیدهیی؟ گفت:قصد و غرض حاج عباس چیه؟ نتونستم تو صورتش خیره بشم،مثل اینکه مار توی دلم چرخ خورده بود.
یادته گفتم:میدونم اینم دختره،گفتی خدارو چه دیدی شاید پنجمی پسر باشه اما چه فرقی میکرد به قول تو ما مثل آدم زیادیهائیم که جای این و اونو تو دنیا اشغال کرده انگار رو پیشونیمون مهر بدبختیرو زدن.
یه پرستار اومد پیشم نشست با یه برگه مثل اینکه نیمی از مریم بود مثل اینکه خود مریم بود نگاهم کرد و گفت:خانوم از دست کی این کارو کرد و هزار تا سؤال دیگه که دلمو بیشتر خون کرد نتونستم نگاش کنم،خواستم بگم تورو خدا بیاین دستبند بزنین سر دستم،اصلا سنگسارم کنین،اون از دست من خودشو قربونی کرد.
تورو خدا این طوری زل نزن،آره اگه گیسامو بریدم،برا اینکه موهام آشفته از زیر روسری زدن بیرون،نکنه فکر کنی رفتم آرایشگاه کوپ و مش کردم نه اونارو رو جنازهء مریم بریدم مثل روزی که سر جنازهء تو بریدمشون و شب اومدی تو خوابم گفتی:طوبی گیسامو چرا بریدی من که طوریم نیست."