ملخص الجهاز:
"این که از نیروهای دریایی به نیروهای نفتی یا ارتش نفتی منتقل میشدیم و به این فکر میکردیم که چقدر مضحک هستیم و میدانستیم ممکن است به زودی بمیریم آن هم برای حفظ ذخایر نفتی و منافع کمپانیهای امریکایی که میدانستیم خیلی از آنها مستقیما با کاخ سفید رابطه دارند،از خودمان جوک میساختیم.
جانی میگوید:«خوشحالم که مجبور نبودیم به کسی شلیک کنیم اما از این متعجبم که چه کسی برای تمرین تیراندازی به شترهای آنها شلیک کرد؟» به سمت منطقهء تمرین برمیگردیم و به Dettmenn و Crocket میگویم که چه اتفاقی افتاد.
جانی با افسر اجرایی تماس میگیرد و میپرسد چه کسی به این احمقها گفته به مواضع خودشان حمله کنند!من خشم را درصدای جانی کاملا درک میکنم چون او به تنها چیزی که اعتقاد دارد این است که نیروهای دریایی هرگز خودشان را نمیکشند.
ستوانها و گروهبانان نعرهزنان بالا و پایین میروند تا ما را از آن وضعیت بیرون ببرند و ما را به جلو حرکت دهند اما هنوز این جنگ لعنتی ادامه دارد و تنها چیزی که به آن نیاز داریم پیروزی است.
شاید آن مردی که میسوختند و یا یکی از آنها که دستش قطع شده بود تصور میکردند ممکن است روزی به بغداد برگردند و با خانوادههایشان به پیک نیک بروند؛و آن مردی که در سنگر زیر T 62 لهشده یا اویی که فقط خدا میداند به کدام طرف میدوید و تنها خدا میداند برای چه میدوید و همهء آن فضاهای لعنتی در صحرا.
در نتیجه تمام روز را حرف میزنیم و به اخبار رادیو گوش میکنیم و تحرکات نیروهای امریکایی را که به شکل نوار پشت سر هم از صحرا عبور میکنند تماشا میکنیم؛جایی که تا چند ساعت قبل به وسیلهء نیروهای ارتش عراق کنترل میشد."