ملخص الجهاز:
"مرد تیزهوشتر شد، چابکتر شد،و هر روز در فکر انجام دادن کارهای تازه بود.
مرد همیشه از گلایدر و پاراشوت خوشش میآمد و اکنون فکر میکرد که این وجه تازهای از زندگیشان خواهد بود:اینکه آنها زوجی خواهند بود که آخر هفتهها و تعطیلات را با هواپیمایی کوچک به گردش خواهند رفت.
مرد امیدوار بود این همان نوع پروازی باشد که زن میخواست انجام بدهد.
مرد نمیخواست پرواز را به تنهایی انجام بدهد؛او ترجیح میداد اصلا پرواز نکند تا اینکه بخواهد بدون زن پرواز کند.
اگر زن در ماشینی که بالهای تا شده به دقت در آنجا داده شده،سوار نشود،مرد مجبور میشود از پیش او برود،لبخندی بزند و برود،و سپس مرد بار دیگر در جستوجوی یک همراه دیگر برخواهد آمد.
ولی او میداند که اگر یک همراه دیگر بیابد اینبار فکر پرواز در ذهن نخواهد داشت.
اینبار با همراه جدید خود فکر جدیدی خواهد داشت،اگر نزدیک به زمین پرواز کند به همراه زن قبلی خواهد بود."