ملخص الجهاز:
"آیا عروس نیل را باید محصول تجربه و حافظه شما بدانیم یا تخیل شما؟در موقع نوشتن چهقدر به تخیلتان بالوپر میدهید و چهقدر به آن اعتماد میکنید؟ طبعا نویسنده از تجربه و حافظه خودش برداشت میکند،اما برای یافتن فضای تخیلی و گسترش این فضا ناچار است از حافظه خودش فراتر برود و قلمرو آن را پشت سر بگذارد.
تلاش نویسنده در روایت داستان باید معطوف به این باشد که«وانمود»کند؛وانمود کند که آنچه نوشته است واقعی-اجتنابناپذیر-است،تا هر نظریهای،مثل هر شگرد یا فوتوفن ادبی، فقط یک بار کاربرد دارد و وقتی به کار رفت دیگر قابل تقلید و پیروی نیست.
در مصاحبهای گفتهاید عشق خلیفه«بودنی»است و نه«داشتنی»،آیا به این معنا میتوانیم عشق خلیفه را آنچه زبان آدمهای یک داستان را،از حیث لفظ و لحن و لهجه،از یکدیگر متمایز میکند،رفتار نویسنده با مقدورات زبان عمومی یا«جوامع گفتاری»است و اینکه نویسنده چهقدر در گزینش و نشان دادن تفاوتها و سایه روشنهای زبانی توانا باشد.
اصولا داستان عرصهای است برای رویارویی گونههای زبان عمومی یا همان «جوامع گفتاری»که مفهوم«چندآوایی»از تفکیک آن پدید میآید عرفانی بدانیم؟ عشق خلیفه فراتر از آن چیزی است که او در خیال دارد-با صورت تخیل شده مطابق نیست-برای همین دچار نوعی شوریدگی یا سرگشتگی میشود و او را نوعی حیرت و جنون فرامیگیرد.
آنچه زبان آدمهای یک داستان را،از حیث لفظ و لحن و لهجه،از یکدیگر متمایز میکند،رفتار نویسنده با مقدورات زبان عمومی یا«جوامع گفتاری»است و اینکه نویسنده چهقدر در گزینش و نشان دادن تفاوتها و سایهروشنهای زبانی توانا باشد."