ملخص الجهاز:
"دیگر چه تفاوت میکند کجا باشم من؟اینجا در غربت،همچون نغمهیی ناساز بیتلاشی برای همسازی،یا آنجا در وطن،خوار و ذلیل و مرا نخواهد فریفت،اندیشهء زبان مادری و ندای مهرآمیزش،همزبانی را بیهمدلی چه سود؟ و سرودن برای آنهایی که بلعندگان اباطیل روزنامههایند؟ همهء آنها به قرن بیستم تعلق دارند و من دور افتادهام تباه شده،همچون کندهء درختی در مسیر خیابانی با ردیف درختان تناور و پرشاخ و برگ.
خانهها بیگانه،کلیساها ویرانه همه چیز برای من یکسره بیاهمیت است: تنها ای کاش کنار این جاده،بوتهء کمیابی میرویید: بوتهء سماق کوهی...
چه اهمیتی دارد که با چه زبانی مرا در نمییابند آن کسان که دیدارم میکنند (یا چه خوانندگانی که خبرهای چاپی را میبلعند تا شایعات را از آنها بیرون کشند؟) آنان همه به قرن بیستم تعلق دارند و من برابر زمانم گیج مانند کندهیی واپس نهاده از خیابان پردرخت مردم همه برایم یکسانند، همه چیز یکسان است، و این شاید بیتفاوتترین بیتفاوتیها باشد اینها نشانهها و نشانیهایی است که زمانی بومی بود اما تاریخها پاک شده است: روح جایی زاده شد."