ملخص الجهاز:
"شما تاکنون دیگر باید فهرست پرویمانی از داستانهای مورد علاقهتان را-کلاسیک و مدرن-که در آنها داستانهایی درون داستانهای دیگر وجود دارند،و از این ابزار کهن و معمول استفاده بردهاند،به خاطر داشته باشید،ابزاری که باوجود استفاده فراگیرش،تنها در داستان داستان سرایی استاد است که هموارهناب و نو مینماید.
برای مثال این بازتابها در«دن کیشوت»آنجا که سانچو داستان«چوپان تور آلبا»(جعبۀ چینی که در آن تأثیر متقابلی بین داستان-مادر وداستان-فرزند وجود دارد)را نقل میکند-که به تناوب با شرح و تفسیرهایدن کیشوت در مورد شیوۀ نقالی سانچو قطع میشود-نمایاناند.
در اینجا بیشتر صحبت ازیک«کلاژ»است تا جعبۀ چینی،بنابراین(مثل آنچه دربارۀ اکثر داستا-فرزندها یا داستان-نوههای هزار و یک شب نیز صادق است)داستان وجودیمختار دارد،و چه از بابت درون مایه و چه روانشناسی،از داستانی که خود جزییاز آن است،متأثر نیست(ماجراهای دن کیشوت و سانچو).
داستان دن کیشوت و سانچو است که اکنون پیش روی خود داریم،داستان-فرزندی که در آن چندین داستان-نوه وجود دارند(جعبۀ چینی سوم)و البتهمتفاوت: 3.
این رمان جادویی یکی از ظریفترین و استادانهترین نمونههاییست که درزبان ما-اسپانیایی-نوشته و با آگاهی و دقتی مثال زدنی از نقطهنظر تکنیکجعبۀ چینی بر روی هم سوار شده است و اونتی با دستان توانمند خود از آنبرای خلق دنیایی مملو از پلانهایی فوق تصور،ظریف و چند وجهی که در آنهاتمامی مرزهای بین داستان و واقعیت(مرز میان زندگی و رویا یا آرزوها)ذوبمیشوند،بهره میبرد.
اما بعد در یک لحظه-یکیاز آن دهانههای سرباز کردۀ آتشفشان رمان و چرخشهای بسیار کارآمد آنخواننده درمییابد که«آرسه»خلافکار،یا همان دلال محبت ککا،کسی کهسرانجام او را به قتل میرساند،در واقع-شخصیتی کموبیش مانند دکتر دیاسگری-خود دیگرگونه دیگری از براسن است،شخصیتیۀنسبی یا مطلق،روشننیست)آفریدۀ براسن است،به عبارت بهتر کسی است که در پلان واقعی متفاوتیزندگی میکند."