ملخص الجهاز:
"گفتی:دردهای توی دلمو چهکار کنم؟اونارو ببرم پیش کدوم دکتر؟ گفتم:بیبی کاشکی،بهدنیا نمیاومدم.
بهعبارت دیگر نویسنده«شاید اگر»تلاش میکند تا همچون پدیدآورندگان سبک ناتورالیسم نسبت به اثر خود هیچگونه احساسی نداشته باشد و فقط روایتکنندهء صرف باشد،اما جانبداری او از مادر و دختر بر کل فضای داستان حاکم است و این میتواند نقض غرض باشد.
من نفهمیدم،اما مسأله اینه که اگه ضربهء آب اونجوری به بچه بخوره،خوب،یه تیکه گوشته دیگه،تصور کن چی میشه؟ از اونجایی بگم که دستامو دو طرفم باز کرده بودم و دنبال تکیهگاه میگشتم،بدترین حسی که موقع فرورفتن توی آب به آدم دست میده همین ناخودآگاه دنبال یهجای محکم گشتنه،بعد اون لولهرو دیدم،نفهمیدم که بهمن وصله،توی آب بچه اونقدر راحت از من جدا شد که باور نمیکنی.
توی همین چرخیدنهای بیقاعده بود که لوله کشیده شد،انگار قلاب ماهیگیری وصل کردند به احشای من و کشیدند بیرون،اینجوری شد که من تازه دماغ و دهن اون تیکه گوشترو دیدم،اصلا یادم نبود که بچهیی تو کاره،ولی بههرحال ما به هم وصل بودیم،درست مثل اینایی که ادعا میکنند روحشون از بدنشون درمیآد."