ملخص الجهاز:
"بههرحال شاعران را اگرچه نمیتوان شهرسازان حرفهای نامید و از آنها نمیتوان انتظار داشت تا تئوریهای خشک و بیروح را در بحث ساختار اکولوژیک شهر در حافظه سپرده و سپس مراحل هجوم و توالی اکولوژیکی در شهر را طوطیوار بیان کنند و به دنبال آن علل و عوارض و پیامدهای این هجومها و جایگزینیها را برشمارند،اما این گروه را میتوان شهروندان خروشان و عصیانگر و با احساس و ادراک مضاعف دانست.
و سپس از آنها میخواهد تا برای مردم فقیر جنوب شهر که در کثافت،فقر و بدبختی دست و پا میزنند کاری انجام دهند: دستهای مرا بگیر/تا برای جنوب/تا برای زنان و مردانش/کوچههای سیاه و نمناکش/بچههای کثیف و غمگیناش/شهر پاکیزهیی بسازیم/و بعد،شهر آرمانی ساکنان پایینشهر شهر را اینگونه توصیف میکند: شهری از مهربانی/که در آن قهوهخانهای باشد/تا که نفال پیر هر شب/قصهء رستم تهمتن را با جوانان بخواند/و بگوید تهمتنی اینجاست."